گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
ام قاسم





دختر جعفر طیار( 23 ) از شاهکارهاي او این است که هنگامی که همسرش دنیا را بدرود گفت، گروهی از مردان را طلبید و بآنها
چنین گفت: می ترسم خویشاوندان من مرا بهمسري مردي درآوردندکه مطلوب من نباشد. شما گواه باشید. اگر بدون موافقت
من، مرا بهمسري مردي درآورند، من بر او حرام هستم و همسر او نیستم. بدین ترتیب، بزنان جهان تعلیم داد که: زن همچون کالا
نیست که در بازارها خرید و فروش شود و کوشش کنند که با قیمتی بیشتر بفروش برسانند و بهاي بیشتري بدست آورند و خود
اختیار و نظري درباره سرنوشت خود نداشته باشد. در دنیاي آنروز که کسی براي زن موجودیتی قائل نبود، او از برکت تعالیم عالیه
صفحه 26 از 31
اسلامی، بدون هیچ بیم و هراسی ادعاي استقلال کرد و کوشید که از این حق طبیعی و انسانی خویش بنحوي شایسته، استفاده کند و
نگذارد که بازیچه دست این و آن گردد.
لبابه
همسر عباس بن عبدالمطلب او بقولی پیش و بقولی بعد از هجرت، مسلمان شد. برخی اسلام او را بعد از اسلام خدیجه ذکر کرده
اند. او زنی است که معارف اسلام را از پیشواي بزرگ اسلام استفاده کرده و پسرانش عبدالله و تمام و غلامش حارث، از او نقل
کرده اند. پیامبر خدا او و سه خواهرش: میمونه و اسماء و سلمی را بایمان و شایستگی ستود. میمونه، همسر پیامبر خدا و ام المؤمنین
است. اسماء و سلمی خواهران، مادري او هستند. وي خدمت پیامبر گرامی اسلام عرض کرد: در خواب دیدم که یکی از اعضاي
تو در خانه من است. فرمود: دخترم فاطمه پسري بدنیا می آورد و تو او را شیر میدهی. این پسر، حسین بود. هنگامی که کودکی
شیرخوار بود، بر پیامبر خدا بول کرد. لبابه او را از پیشواي اسلام دور کرد و طفل گریه افتاد. فرمود: با گریه انداختن فرزندم مرا
اذیت کردي! آنگاه آبی طلبید و محل بول را شست. می گویند: مادر لبابه، پیرزنی بود که دامادهاي برجسته اي داشت؛ زیرا یک
دامادش پیامبر خدا، همسر میمونه و یک داماداش عباس و یک داماداش حمزه همسر سلمی و یک دامادش جعفر بن ابوطالب،
همسر اسماء بود. او از زنان برجسته اي بود که پیامبر خدا گاه گاه بدیدارش می رفت. در یک روز عرفه مردم می خواستند بدانند
که پیامبر خدا روزه دار است یا نه؟ او جام شیر خدمت حضرتش فرستاد و نوشید. مردم دانستند که روزه دار نیست. در دوره خلافت
عثمانی، پیش از شوهرش عباس، زندگی را بدورد گفت. او مادر رضاعی سیدالشهداء(ع) است.
نفیسه
دختر حسن بن زید جد گرامیش امام حسن مجتبی(ع) است. زنی بود عبادتکار و صاحب زهد ورع. بسال 145 هجري در مکه
ولادت یافت و همراه شوهرش اسحاق فرزند امام صادق(ع) بمصر رفت. برخی گفته اند: همراه پدرش که از طرف منصور
بحکومت مصر مأمور شده بود بمصر رفت و پنج سال در آنجا بود. پس از آن پدر وي مورد غضب منصور واقع شد و بزندان
بغداد افتاد و تا آخر عمر منصور، زندانی بود. بعد از مرگ منصور، مهدي او را آزاد کرد و مورد احترامش قرار داد. نفیسه، حافظ و
مفسر قرآن بود. گویند: شافعی هنگامی که بمصر رفت، از محضر او حدیث استماع کرد. او از خوف خدا، زیاد گریه می کرد.
روزها روزه دار و شبها مشغول عبادت بود. در هر سه شبانه روز، یکبار غذا میخورد. هرگز بدون شوهرش، بر سر سفره نمی نشست.
سی بار بزیارت خانه خدا رفت. در آنجا سخت گریه میکرد. خود را بجامه کعبه می چسباند و می گفت: خدایا اي مولاي من، از
من خشنود شود و مرا شاد گردان. زینب دختر یحیی متّوج گوید: چهل سال او را خدمت کردم. هرگز شبی نخوابید و روز افطار
نکرد. گفتم: چرا بخودت رحم نمی کنی؟! گفت: چگونه بخودم رحم کنم؛ حال آنکه حوادثی در پیش است که جز رستگاران
از آن نجات نمی یابند؟! بشر حافی، همواره بزیارت او میرفت. وقتی بشر بیمار شد، نفیسه بعیادت او رفت. هنوز نفیسه برنخاسته بود
که احمد حنبل نیز بعیادت بشر آمد. از بشر پرسید: این بانو کیست؟ گفت: نفسیه. گفت: خواهش کن تا در حق ما دعا کند.
بشر گفت: براي ما دعا کن. نفیسه گفت: خدایا، بشر و احمد بتو پناه میبرند، اي ارحم الراحمین، آنها را در پناه خویش قرار ده.
نفیسه، زنی مالدار بود و بیماران را مورد احسان قرار میداد. حتی شافعی را در موقع ورود بمصر، مورد نوازش قرار داد، هنگامی که
احمد بن طولون بحکومت مصر رسید و بناي ستم گذاشت، مردم شکایت او را پیش نفیسه کردند. پرسید: کی سوار میشود؟
گفتند: فردا. نفیسه نامه اي نوشت و بر سر راهش ایستاد. همینکه احمد بن طولون از راه رسید، او را صدا زد و نامه را بدستش داد.
وي پیاده شد و نامه را گرفت. نوشته بود: حکومت می کنید و از قدرت خود استفاده سوء برده، مردم را اسیر و حقوق ایشان را
صفحه 27 از 31
پایمال می کنید؛ با اینکه میدانید که تیر آه هاي سحري مظلومان گرسنه و برهنه، خطا نمیکند. محال است که مظلوم بمیرد و ظالم
بماند. هرچه میخواهید، بکنید. ما صبر میکنیم و از ستمگري هاي شما پیش خدا شکوه میبریم. بزودي ستمکاران، به سرنوشت
بدخویش آگاه میشوند. احمد پس از مطالعه این نامه، دست از ستم کشید و عدالت پیشه کرد. هفت سال بعد از اقامت در مصر،
بیمار شد. نامه اي به همسر خود نوشت و در خانه مسکونی، بدست خود قبري حفر کرد. تا زنده بود وارد این قبر می شد و با
خداوند نیایش میکرد. 109 بار در این قبر، قرآن را ختم کرد. هرگاه وارد قبر خود میشد، بشدت گریه می کرد. در سال 208 بر بستر
مرگ افتاد، حال آنکه روزه دار بود. اصرار زیاد کردند که روزه را افطار کند. گفت: شگفتا! سی سال است که از خداوند مسألت
میکنم که خدا را در حال روزه ملاقات کنم، آیا حالا افطار کنم؟ سپس مشغول قرائت سوره انعام شد. در زیر پرده سیاه شب،
همینکه باین آیه رسید":لهم دارالسلام عند ربهم و هو ولیهم بما کانو یعملون از هوش رفت. پس از آنکه بهوش آمد، شهادتین را بر
زبان آورد و چراغ عمرش خاموش شد. همان روز همسرش بمصر رسید. میخواست جنازه اش را بمدینه ببرد. ولی مردم ممانعت
کردند و با اصرار فراوان در همان خانه، بخاك سپرده شد. اکنون مردم مصر، باین بانوي بزرگ، سخت معتقدند و میگویند: بر سر
قبر او دعا مستجاب میشود.
ام ایمن
او پرستار پیامبر بزرگ خدا بود و پیامبر او را مادر خود میخواند. پس از آنکه از بردگی آزاد شد، با عبیدبن زید ازدواج کرد و
ایمن را بدنیا آورد. بهمین جهت او را ام ایمن خواندند. نام اصلیش برکه و دخترتعلبه بود. همسرش در جنگ خیبر به شهادت رسید
و زیدبن حارثه که خدیجه به پیامبر خدا بخشیده و بدست آن بزرگوار آزاد شده بود، با وي ازدواج کرد. از دومین ازدواج، پسري
بدنیا آمد بنام اسامه که در تاریخ اسلام، نقشی حساس و آموزنده دارد. هنگامی که شوهر اولش به شهادت رسید، پیامبر خدا فرمود:
هر کس دوست دارد با زنی بهشتی، ازدواج کند، ام ایمن را بهمسري درآورد. بر اثر همین تشویق پیشواي عالیقدر اسلام بود که
زید بن حارث با او ازدواج کرد و گوي سبقت رااز همکنان ربود و به چنین سعادتی نائل آمد. پس از درگذشت رهبر بزرگ
اسلام، عمر و ابوبکر بدیدنش رفتند. هنگامی که وارد شدند، گریه میکرد. علت گریه اش را جویا شدند، گفت: پس از رحلت
پیامبر خدا، وحی آسمانی قطع شد؟ با بیان این جمله، گریه اش شدت کرد و عمر و ابوبکر نیز گریستند! او در جنگ احد و جنگ
خیبر حاضر بود و مجروحین را درمان میکرد و به لشکریان آب میداد. مرگ این زن والامقام، در زمان خلافت عثمان اتفاق افتاد. *
* * نمونه شهامت و دلاوري ام ایمن این است که هنگامی که فاطمه زهرا براي دفاع از حق خویش به مسجد رفت و با نطقی
آتشین، غاصبان فدك را محکوم کرد، وي همراه بود و از قدرت نوظهوري که مسیر اسلام را تغییر می داد و جانشینی و رهبري و
زمامداري پسرعم و داماد پیامبر را نادیده گرفته بود، بیمی بدل راه نداد.
درباره